نقدی از منتقدان

 

سولماز محمودی

 

از حمله اعراب (در سال 651 میلادی و سقوط کامل دولت ساسانی) تا جنبش مشروطه و امضاء فرمان مشروطیت (مرداد 1285) از انقلاب اسلامی (1357) تا انتخابات رئیس جمهوری (در سه دهه جمهوری اسلامی، به ویژه انتخابات 1388)، از جنگ خارجی (ایران و عراق) تا مبارزه با دیکتاتوری و استبداد داخلی، ایران همیشه صحنه مبارزه بوده است و ایرانی همیشه برای آزادی و پیشرفت جنگیده است.

 

چه بسیار که جان خود را برای آزادی و پیشرفت به خطر انداختند. چه بسیار که جان باختند و چه بسیار ناامید از اهداف و آرمان ها صحنه مبارزه را ترک کردند و چه بسیار هنوز جان خود را در این راه قربانی می کنند و بسیاری ناامیدتر از پیش تماشاگر کنار صحنه در انتظار معجزه ای ایستاده اند.

 

با برگی دیگر از تاریخ موضوع را ادامه می دهم.

اعتراض آیت الله خمینی در سال 1341 به دادن حق رای به زنان و حرام خواندن انقلاب سفید و سخنرانی وی در عاشورای 13 خرداد 1342 منجر به بازداشت وی شد، یاران او و مخالفان محمدرضا شاه، نگران از اعدام آیت الله خمینی، از جمله دکتر مظفر بقائی کرمانی (یار پیشین دکتر محمد مصدق) در نامه ای سرگشاده از «مراجع تقلید» و «روحانیون بلندپایه» خواست به یاری هم کسوت خود بشتابند و جلو اعدام او را بگیرند. از همین رو گروهی از طلاب، از جمله آیت الله العظمی سید کاظم شریعتمداری، از حوزه علمیه قم به تهران آمدند و با دادن این گواهی که آیت الله خمینی نیز «مرجع تقلید» ‌است، تا از این طریق از اعدام وی جلوگیری شود.

 

آیا این نمونه خود به تنهائی پیشگوی فاجعه جمهوری اسلامی نبود؟ و آیا این اندیشه ها و اعتراض ها پیشگوی سیاست های نادرست و اسلامگرای آیت الله خمینی نبود؟ و آیا این گواه اشتباه توده ایران و احزاب و سازمان ها در پیروی از خمینی نیست؟

 

پرسش انگیز دلیل نادیده گرفتن این واقعیت هاست. چرا با وجود شواهد و اسناد احزاب و توده ایران به پشتیبانی و حمایت از خمینی و جمهوری اسلامی ادامه دادند که هم اکنون پس از گذشت سه دهه هنوز موفق به جبران آن اشتباه و خسارات نشده اند؟

 

با قضاوت واقع بینانه می توانیم در این مورد با یکدیگر به توافق برسیم که ما هرگز در مبارزهایمان موفق نبوده ایم. آزادی و پیشرفت نقطه های پایانی نیستند بلکه یک فرایند هستند و این فرایند مستلزم و محتاج تنظیم، انطباق و استفاده از امکانات به شکل مداوم است.

 

هدف از نوشتن این متن نگاهی انتقادی، و تحت بررسی قرار دادن عملکرد و روند کاری احزاب و سازمان های سیاسی خارج از کشور (اپوزیسیون) است. هدف توضیح و یا تفسیر ایدئولوژی چپ و یا راست نیست. این موضوع بحث اختصاصی خود را دارد که از زمینه این متن خارج ولی بی ربط نیست. به همین دلیل اشاره مختصری به این موضوع خواهم کرد و در ادامه به موضوع اصلی این متن خواهم پرداخت.

 

در این متن زمینه های مختلفی مد نظر گرفته شده است: زمینه تاریخی، سیاسی، اجتماعی. به دلیل ارتباط این زمینه ها با یکدیگر، نمی توان وقایع و رویدادها را تنها در یک زمینه مشخص و به طور جداگانه تجزیه و تحلیل کرد. به همین دلیل این موضوع در این زمینه ها تفسیر و تحلیل خواهد شد.

 

در شرایط مناسب انقلاب مشروطیت نیروهای طیف چپ تحت تاثیر فرهنگ سوسیالیستی که هدف خود را سرنگونی استبداد می دانستند وارد صحنه سیاسی ایران شدند. در جناح راست حزب اعتدالی مرکب از روحانیان و اشراف از اندیشه های راست طرفداری می کرد. در دوره اول و دوم پهلوی در چهارچوب بلوک بندی جهانی قدرت، راست ها متمایل به اندیشه های لیبرال- دموکرات خوانده شدند و گروه هائی چون "نهضت ملی" و "نهضت آزادی ایران" در این جناح قرار گرفتند. "حزب توده ایران" سازمان اصلی چپ در تهران در سال ۱۳۲۰ تاسیس شد و گروه های "فداییان اکثریت و اقلیت" با تمایلات کمونیستی چپ خوانده شدند.

 

در زمان انقلاب جناح چپ با حضور گسترده و با استفاده کامل از خدمه و امکانات نقش بزرگی را در به پیروزی رساندن انفلاب ایفا کرد و بعد از انقلاب و سرکوب سنگین سال‌های دهه ۱۳۶۰، طیف چپ که انشعاب یافته بود مجبور به ترک ایران شد و به مبارزه با انقلابی که هدف آنها نبود ادامه داد.

 

بعد از انقلاب اسلامی که یک انقلاب ایدئولوژیک بود، جمهوری اسلامی با بدست گرفتن قدرت کامل، شرکای سیاسی خود را از صحنه خارج کرد و از آن پس تا هم اکنون احزاب و سازمان ها و گروه های فعال آن دوره نتوانسته اند آن شکست سنگین را جبران کنند. احزاب، سازمان ها و توده ایران انقلاب را باختند و هر دو قربانی دیدگاه و عملکرد غیر واقع بینانه و نادرست یکدیگر شدند.

 

تا این قسمت نگاهی به تاریخ سیاسی احزاب داشتیم و به طور خلاصه قسمتی از تاریخ طیف چپ و چندی از رویدادها را در منظر تاریخی سیاسی شرح داده شد. در قسمت بعدی به فعالیت و روند کاری احزاب پرداخته خواهد شد.

 

فعالیت سیاسی و مبارزه علیه جمهوری اسلامی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول: مبارزه و جنبش های داخلی مشمول از اعتراض ها و حرکت های فردی از چهره های برجسته و همچنین افراد و چهره های ناآشنا برای دیگران در صحنه سیاست و اجتماع از جمله نویسندگی، وبلاگ نویسی (پدیده ای نسبتا جدید)، جنبش های دانشجوئی و جنبش زنان می باشد. مبارزه داخل ایران هنوز شکل سازمان یافته ای پیدا نکرده است که توده بتواند بر اساس سازماندهی روشن و مشخصی عمل کند. اگر هم سازماندهی وجود داشته باشد گام های کودکی خود را بر می دارد.

 

دسته دوم و موضوع بحث در این متن: اپوزیسیون خارج از کشور. این دسته به طور عمده شامل احزاب قدیمی (قبل از انقلاب) است و به اقتضای شرایط، سازمان و فعالیت های خود را به خارج از کشور منتقل کرده اند و در خارج از کشور به مبارزه علیه جمهوری اسلامی ادامه می دهند. این گروه عمدتاً شامل گروه های چپ می باشد و احزاب جناح راست به تازگی و به شکل محسوس تری از پیش، مشغول فعالیت و مبارزه با جمهوری اسلامی هستند.

 

در جناح راست در چند سال اخیر شاهد حرکت ها و شکل گیری احزابی در خط مشی لیبرال، لیبرال دمکرات و دمکرات هستیم. همچنین انشعاباتی در این جناح مشاهده می شود.

 

شعار این طیف های سیاسی و سازمان ها و هدف از فعالیت، اتحاد و بسیج توده و برکناری جمهوری اسلامی است. از جمله فعالیت های اپوزیسیون خارج از کشور می توان نشست های سالانه، برگزاری جلسات، ترتیب دادن تظاهرات و برگزاری انتخابات داخل حزبی نام برد و مبتنی بر رویدادها و شرایط سیاسی داخلی ایران به عنوان مثال با نوشتن بیانیه ای و یا با ترتیب دادن تظاهرات حمایت خود را با معترضان داخلی اعلام کرده و یا طرح، برنامه و یا حرکتی از سوی جمهوری اسلامی را محکوم و در بیانیه ها خواستار برکناری جمهوری اسلامی، بهبود وضعیت و بسیج توده هستند. این شکل فعالیت و راه مبارزه برای اپوزیسیون خارج از کشور بخاطر فضای باز سیاسی کشورهای میزبان امکان پذیر است و این مزیتی است که این دسته به گروه مخالف داخل از کشور دارد.

 

حال این سوال مطرح می شود که چرا با وجود امکانات، گزینه های گوناگون و متفاوت و شرایط آزاد برای فعالیت خارج از ایران هنوز شاهد هیچ گونه تغییر و یا حتی شاهد پیشرفتی چشمگیر در این زمینه نبوده ایم؟

 

برای یافتن پاسخ و با توجه به موضوع این متن، تئوری و فلسفه وجود احزاب در "شکل رابطه" بکار گرفته شده است. بر اساس این تئوری زمینه رابطه و شکل آن را می توان به دو بخش تقسیم کرد:

یک بخش از این رابطه، رابطه عمودی (احزاب – توده) که یک رابطه دو جهتی و متقابل است. رابطه عمودی از بالا به پائین شکل رهبری، جهت دادن و متقاعد کردن، آگاهی رسانی و بسیج توده را دارد و رابطه از پائین به بالا مربوط به اعتماد توده به احزاب و در خواست های دادن رای به حزب است.

 

بخش دیگر این رابطه یک رابطه عمودی- افقی (احزاب – احزاب) که رابطه رقابت و قدرت و همکاری مابین احزاب است. رقابت برای گرفتن آرا، قدرت در جلب اعتماد و عمل کردن سیاست های حزب و همکاری به قسمت اجرائی شدن سیاست ها و تشکیل دولت بر می گردد.

 

بر اساس این دو اصل روند کاری اپوزیسیون خارج از ایران تجزیه و تحلیل خواهد شد.

 

مشکل سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور را می توان در چندین مساله یافت که نشان دهنده ناتوانی ضعف و فقدان تجربه سیاسی عملی احزاب می باشد.

 

بی‌‌اعتمادی اکثریت ایرانیان داخل و خارج از کشور به مشروعیت اخلاقی‌ و سیاسی شخصیت‌ها و احزاب و گروه های سیاسی یکی از بزرگترین کمبودها بشمار می رود. مردم ایران دلسرد و ناامید از این احزاب که مسئول و شریک در پیروزی انقلاب اسلامی هستند به اینکه این احزاب خارج از کشور فعالیت سیاسی خود را بر علیه جمهوری اسلامی فقط و یا بیشتر در حمایت از جنبش های داخلی و دادن بیانیه خلاصه کرده اند، بسنده نمی کند.

 

بر اساس رابطه احزاب - توده که به معنای احتیاج متقابل است، فقدان رابطه موثر در جهت دادن و رهبری توده برای بدست آوردن باورها و عملی ساختن اهداف منجر به استفاده محدود از پتانسیل داخل ایران شده است. مشروعیت احزاب به عنوان رهبران و نمایندگان توده است که معنا پیدا می کند. هدف احزاب باید در راستا و در چهارچوب اهداف خود و بر مبنای خواسته های داخلی و ارزش های مدنی باشد. احزاب و سازمان ها باید درصدد زمینه سازی و آماده کردن جامعه برای استفاده از موقعیت ها، پذیرش تغییرات و تطبیق، یادگیری و آموزش فرهنگی اجتماعی و سیاسی متعارف با این تغییرات باشند.

 

اپوزیسیون بدون پشتوانه داخلی موفق به عملی ساختن اهداف خود نخواهد بود و مساله اصلی در این زمینه اهداف مشترک توده و احزاب است که در رابطه احزاب - توده عملی می شود و فعالانه به کاربری گرفته می شود و چون احزاب در این راه نقش رهبری را دارند، توده به آنها برای جهت یابی احتیاج دارد و در قبال این احزاب با معنا کردن ارزش های مدنی در چهارچوب اهداف سیاسی و چگونگی فعالیت در روند کاری موفق به جذب و یا دفع توده می شوند.

 

حال تا چه حد احزاب موفق به آگاهی رسانی به توده بوده اند؟ تا چه حد توانسته اند اعتماد توده را برای حمایت و پشتیبانی از خود جلب کنند؟ بر این باورم که این رابطه با نقش کلیدی که برای به وجود آوردن تغییر دارد در کمترین شکل و معنی انجام می گیرد.

 

از هر روی و به هر شکلی و از هر جناحی اگر هدف احزاب براندازی جمهوری اسلامی و شرکت فعال در صحنه سیاسی در ایران است باید برای بدست آوردن این هدف گام های استوار تر و بزرگتری بسوی ایرانیان داخل بر داشته شود و تمرکز بیشتری در این قسمت از فعالیت سیاسی شود.

 

ما در اینکه زمان تغییر فرا رسیده است با یکدیگر موافقیم ولی در داشتن و شکل دادن اهداف در چهارچوب دمکراسی که رقابت و همکاری و رهبری توده است با یکدیگر فرسنگ ها فاصله داریم. بر این باورم که اتحاد رمز پیروزی است ولی تا کنون این بیش از یک شعار زیبا و بدون دستاوردی قابل اندازه گیری نبوده است. اتحاد ما باید بر مبنای قبول تفاوت ها و موافقت بر اساس آزادی و منافع کشور باشد.

 

بعد از حدود سی سال تجربه فعالیت در فضای باز خارج از ایران، به یاد داشتن اشتباهات گذشته و درس گرفتن از آن، این وظیفه را به درستی و عادلانه بر دوش احزاب می گذارد که بر اساس مسئولیت خود شروع به کار کنند و آن رهبری توده است زیرا توده نیازمند رهبری و رهبری نیازمند توده است. نباید از توده انتظار و توقع پذیرش این احزاب را داشت در حالی که رابطه ناقص و فاصله سیاسی عمیقی بین توده و احزاب وجود دارد. انتظار اینکه توده بعد از تغییر نظام پذیرای این احزاب باشد، امری است غیر قابل قبول، غیر منطقی و دور از هر گونه اصول دمکراسی زیرا این خود نوع دیگری از تحمیل سیاست بر توده، بدون داشتن حق انتخاب است.

 

توده ناامید و هدف باخته و دلسرد، مردمی محافظه کار و نگران از موقعیت اقتصادی و همچنین احتمال حمله نظامی، نیاز به جهت گیری و راهنمایی، رهبری قوی و منظم و سازمان یافته دارد. برای شکل گرفتن حرکت و جنبشی وسیع در راستای اهداف و برای دستیابی به نتایج مطلوب، همکاری احزاب و احزاب - توده، آگاهی رسانی، جلب اعتماد و ایجاد انگیزه و افزایش شجاعت ملی برای مبارزه از اقدامات کلیدی می باشند. و این اقدامات باید به شکل مداوم استوار، تنظیم و همسازی شده باشد.

 

فاصله مردم و سیاست، فقدان بدیل سیاسی مناسب، بی اعتمادی مردم به احزاب، فقدان همکاری و رابطه ناقص و رشد نیافته احزاب - توده و استفاده نکردن از فرصت ها و اتلاف وقت دلایل عدم موفقیت در راه آزادی و پیشرفت است. این کاستی و نقص ها به ضرر همگی خواهد بود و اگر احزاب در کوتاه مدت و به طور موثر و مفید نتوانند موفق به بازسازی ساختار عملکرد سیاسی خود بشوند، اثرات و نتایج جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. حوزه سیاسی کنونی نیاز به انتخاب و حرکت های دقیق، سریع و هوشمند دارد.

 

 منابع:

www.zamaneh.info

www.vahdatcommunisti.com

www.radiofarda.com

 

 

 

 

 

 



 

© Copyright 2007-2018 Political Articles. All rights reserved